مادر اشک

بانک جامع مداحی نوجوان عاشورائی

مادر اشک

بانک جامع مداحی نوجوان عاشورائی

دلتنگی یار

خواهید اگر از این سرایم ببرید

از خاک حسین کمی برایم ببرید


با ذکر حسین نفس زدم تا دم مرگ

با روضه ی او به کربلایم ببرید


***

عمریست دلم گشته گدایت ارباب

دلبسته ی آن صحن و سرایت ارباب


باز از کرمت بیا مرا راهی کن

تا بوسه زنم به کربلایت ارباب


سروده کمال مومنی

شعر شهادت امام رضا(ع)

مامان میگه شب شده وقت خوابه

بچه ی خوب الان تو رختخوابه

می شینه باز کنارم عاشقونه

کتاب داستانو برام می خونه

می شینه با یه استکان چایی

قصه میگه برام چه قصه هایی

قصه ی امشبش چقد قشنگه

آب می کنه هرد لی رو که سنگه

قصه ای از بخت بد یه اهو

که تشنه بود اومده بود لب جو

آروم اومد نشست کنار برکه

تا بخوره از آب اون یه چکه

حیوونی از یه بچه ساده تر بود

از تله ها حسابی بی خبر بود

یه قطره آب خورد و دمی تکون داد

غافل که افتاده تو دام صیاد

نمی تونس که داد و فریاد کنه

یا خودشو از تله آزاد کنه

دیگه خودش فهمیده بود که دیره

فهمید ه بود قرار که بمیره

نه حتی یک نفس براش مونده بود

نه راه پیش و پس براش مونده بود

نشس میون دام و هی دعا کرد

دلش شکست رو به امام رضا (ع) کرد

گفت آقا جون من چن تا بچه دارم

اگه بمیرم پیش کی بذارم

چشم اونا به انتظار منه

عشق اونا دار و ندار منه

اگه کرم کنی به آه سردم

میرم ولی دوباره برمی گردم ...

درد دلش تموم نشد که دیدش

فرشته ی نجاتشم رسیدش

حاجت اون دل شکسته رو داد

ضامن آهو شد پیش صیاد

آهوی قصه رفت با ناز و اداش

اومد ولی تنها نه !... با بچه هاش

ورد لبش فقط شکر خدا بود

جونشو مدیون امام رضا (ع) بود

قصه تموم شد دیگه وقت خوابه

اما دلم مونده تو این کتابه

هنوز تو قلبم یه چیزایی مونده

که مادرم توی کتاب نخونده

می خوام که تو دلم نمونه حرفام

با قلب کوچیکم بگم به اقام

امام رضا (ع)! منم یه آهو دارم

شبا همیشه می خوابه کنارم

عروسک قشنگیه آقا جون !

خوشگل و رنگی رنگیه اقا جون !

فکر می کنم قلب اونم می زنه

اونم دلش یه وقتایی می شکنه ...

میخوام بهت نشون بد م باهوشم !

شبیه صیادا لباس می پوشم

برای آهو یه تله می ذارم

تا توی اون تله گیرش بیارم

شاید دلش شکست تو رو صدا کرد

اونم نشس رو به امام رضا (ع) کرد !

اون وقت اگه بیای تو رو می بینم

تا آرزوم نمونه توی سینم

دوست دارم قدر تموم دنیا

می بینمت شبا تو خواب و رویا

مامان می گه شب شد ه وقت خوابه

بچه ی خوب الان توی رختخوابه